۱۳۹۱ مهر ۷, جمعه

تولدت مبارک امام رضا !


در سال ۱۳۷۱ خورشیدی در شیراز در یک روز گرم تابستانی به من خبر رسید که تولد لیدا نامی‌ هست من هم با رفتن به این تولد  موافقت کردم شب ساعت ۷ بعد ظهر به سمت پایگاه هوای شیراز برای رفتن به تولد حرکت کردیم ساعت ۸ شب به محل تولد در منطقه پایگاه هوای شیراز رسیدیم حدود دو ساعت که هنوز مزه تولد به کاممان شیرین نشده بود و همه مشغول رقص و پایکوبی بودیم در آن صداها جیغ یک زن تداعی میشد بس است بس است مأمور ،مأمور ،به یک باره انگار آژیر قرمز بود، بمب ،هر کس به سویی میدوید صاحب خانه فریاد میزد خانم‌ها چادر بپوشند آریش‌ها را پاک کنید خدا یأ کسی‌ بین ما چادری نبود مامورن از در دیوار وارد خانه شده بودند بعضی‌ از افراد از درب آشپز خانه به پشت بام رفتند و درب را هم از پشت قفل زدند ،لیدا صاحب خانه با مامورن وارد معامله شد اما مامورن قبول نکردند گفتند فرماندهی دستور داده اسلحه به دست همه جلو ما صف  کشیده بودند چادر بپوش بیشعور کلمه‌ای که بارها به زنان و دختران گفته شد از طرف ماموران ماموران گفتند هر کسی‌ اتومبیل داره کلیدش  را بدهد حدود ۶۰ نفر بودیم چندتای که اتومبیل داشتند کلید را تحویل دادند ما را با دو تا مینی بوس و چهار تا پاترول به مرکز ارشاد بردند در بین راه یکی از افراد از پنجره پاترول اقدام به فرار کرد روی یک وانت در حال حرکت موفق شد فرار کرد ما رابه مرکز ارشاد واقع در فلکه ستاد امتداد پل باغ صفا انتقال دادند بعد از ۲۰ دقیقه فراری را دستگیر کردند خیلی‌ کتک خورده بود هر کدام از ماموران که می‌‌آمدند می‌گفتند کی‌ بوده که فرار کرده مأمور نگهبان هم اشاره  به جوانی میکرد که زن شهید هم داشت از هر مأمور یک جور کتک میخورد همه به سمت دیوار بودیم انگار اسیر جنگی هر کسی‌ که مشروب  خورده بود اسمش را مینوشتند دهان‌ها را بو میکردند ساده بود هیچکس اعتراف نکرد به جز یک نفر گفت من عرق خوردم من مشروب خوردم اسمش را نوشتند در همین بین همه قرار گذشته بودند که بگویند عقد بوده نه تولد بین دختر نازنینی و یک پسر  در انجا همه گفتند عقد بوده نه تولد عقد خانم  م  با آقای ه مادر دختر شاکی‌ بود و همه ناراحت از مادر دختر همه می‌گفتند فقط یک شوخی‌ است ،فقط یک شوخی‌ آن هم با ارشادی‌ها نمید‌ونم چه جور شوخی‌ بود چند روز زندگی‌ سگی‌ را  با تکه نانی سر کردیم در پایان هفته هر کسی‌ با سندی آزاد شد .
نتیجه دادگاه :
همه آزاد به غیر از صاحب خانه که ۵۰۰ هزار تومان جریمه نقدی و ۳۰ ضربه شلاق 
و کسی‌ که اعتراف کرده بود مشروب خورده به ۶۰ ضربه شلاق ۶۰ هزار تومان جریمه 
نتیجه تولد :
موضوع عقد جدی شد دختر و پسر بدون رضایت خانواده ازدواج کردند بعد از سه سال پسر فرار را برقرار کرد و به آلمان گریخت 
نتیجه گیری اخلاقی‌ :
و اینکه در ایران تولد و چراغانی  برای امامان واجب است و بس !
پس امام رضا میلادت نورانی !
محمد علی‌ انصاری 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر