صدای من فریاد است از یک درد از یک اتاق تاریک که سکوتش گلویم را تا مرز خفگی می‌کشاند!

صدای من فریاد یک زن در سرمای سرد یک اتوبان خطرناک است صدای من فریاد مردی عریان در طبقه پانزدهم یک آسمان خراش است صدای من فریاد یک کودک که سرخی سرد صورتش را دلهارا آزار میدهد صدای من فریاد جوانی است که از همه زندگی‌ خسته است درد دلش را به استاد میگوید اما در جواب استاد زندان راتقدیم می‌کند من نمیتوانم نوشته‌ام را در بند کنم صدای من را که فریاد است بشنو...

محمد علی‌ انصاری