۱۳۹۳ شهریور ۴, سهشنبه
۱۳۹۳ مرداد ۲۹, چهارشنبه
توفان توییتر برای صبا آذر پیک جواب داد احمد شهید بیانیه صادر کرد
#بوسه بر #دستان توانمند تمام کسانی که در توفان توییتر صبا آذر پیک شرکت کردند
توفان توییتر برای صبا آذر پیک جواب داد
احمد شهید بیانیه صادر کرد
در این بیانیه آقای احمد شهید متذکر شد اه اند فعالان مدنی اعتراض به سرکوب روزنامه نگاران کردند
در این بیانیه اسم قاضی مقیسه نام برده شده است
http://shaheedoniran.org/english/blog/wave-of-journalist-arrests-sweeps-iran/
توفان توییتر برای صبا آذر پیک جواب داد
احمد شهید بیانیه صادر کرد
در این بیانیه آقای احمد شهید متذکر شد اه اند فعالان مدنی اعتراض به سرکوب روزنامه نگاران کردند
در این بیانیه اسم قاضی مقیسه نام برده شده است
http://shaheedoniran.org/english/blog/wave-of-journalist-arrests-sweeps-iran/
11/08/2014 Blog
Wave of Journalist Arrests Sweeps Iran
Seraj Mirdamadi is one of dozens of journalists and civil society activists that have been arrested in Iran over just the past two months. In self-imposed exile since 2009, Mr. Mirdamadi was arrested upon his return to Iran at the time of President Rouhani’s inauguration in 2013, and he was sentenced to six years in prison on 27 July 2014.
A week before, on 22 July, Washington Post correspondent Jason Rezaian and his wife, Yeganeh Salehi, a reporter with the National Emirates, were also arrested in Tehran along with another photojournalist and her husband. Without announcing any specific charges, officials have confirmed these arrests.
Last week, six Special Procedures mandate holders joined me to condemn the recent wave of arrests of journalists and civil society activists in Iran, which did not end there.
On 28 June 2014, journalist Mr. Mashallah Shamsolvaezin was charged with “propaganda against the state” related to interviews with media and speeches he gave at conferences. He was then released on bail of two billion riyals ($ US 66,000).
In the last two months alone, at least four female journalists were also summoned to prison to serve their sentences. Mahnaz Mohamadi, a documentary film maker, women’s rights activist, and photojournalist who was sentenced to five years in prison on charges of “assembly and collusion against national security” and “propaganda against the state,” was arrested and transferred to Evin Prison on 7 June to begin serving her sentence. On 21 June, journalist Reyhaneh Tabatabai was also arrested after she presented herself to the office of the prosecutor upon being summoned for a new case. She was transferred to Evin Prison to serve six-month sentence. Marzieh Rassouli, who had worked as a journalist with the Shargh and Etemadnewspapers, reported to prison on 8 July to serve her sentence of two years in prison and 50 lashes. And on 11 July, Sajedeh Arabsorkhi, a blogger and journalist, also reported to Evin Prison to serve a one-year sentence on the charge of “propaganda against the state.”
On 10 June 2014, journalist Hossein Nourani Nejad, who had been in detention since April 21, was sentenced to six-years’ imprisonment for “spreading propaganda against the system” and “gathering and colluding against national security”. On 16 June he was released on bail of 3 billion rials ($US 100,000).
Ms. Saba Azarpeik, a journalist who was arrested on May 28, is still in custody. For almost two months she was allegedly detained outside the system of official state detention centers. Ms. Azarpeik appeared in court on 21 and 22 July to face charges from a previous case and was reported to be in bad physical and psychological condition.
On 26 May, an appeals court in the city of Ahvaz upheld the three-year sentences of three netizens detailed on charges of anti-Government publicity on Facebook, and on 22 May, Ms. Farideh Shahgholi, a German-Iranian netizen, began a three-year sentence. She was arrested in 2011 when she visited the country, and was charged with anti-government publicity and insulting the Supreme Leader, for comments she made on Facebook.
Repression of social media has also been on the rise over the past few months, with users increasingly facing charges for the content they upload. In one striking example, Branch 28 of the Tehran Revolutionary Court, under Judge Moghisseh, recently sentenced 8 Facebook users to 127 combined years in prison combined, including a 20-year sentence for British-Iranian dual citizen Ms. Roya Nobakht.
In the year 2013, 35 journalists were imprisoned in Iran. That already high figure is now increasing by the day.
Ms. Azarpaik’s mother recently made a powerful comment that should give pause to Government officials: “They should just take away the title of ‘journalist’ as an occupation altogether, so that our children do not enter this field and so that they avoid facing issues.”
I urge the Iranian Government to respect the rights of journalists solely carrying out their professional activities—including the right to criticize—as protected by both Iran’s Constitution and its obligations under international human rights law. When this happens, parents will again encourage their children to enter the venerable field of journalism, rather than shy away from it due to fear.
۱۳۹۳ مرداد ۲۸, سهشنبه
ماجرای دختر بهای در راهروهای ثبت نام دانشگاه تهران
من را ببینید و صدایم را بشنوید قبل از آنکه دیر بشود ...
مثل همیشه ایستاده ام و ادامه خواهم داد ...
من لالایی نمیخوانم برای ادامه خواب وجدان ها ... من درد هایم را میگویم و وجدان ها را بیدار میکنم ... سکوت نمیکنم و در برابر ظلم سر خم نمیکنم ... هرچقدر بدوانیدم میدوم و به دنبال حقم میروم ... خسته نخواهم شد و از حرکت باز نخواهم ایستاد ...
یک بار زندگی میکنم و ترجیح میدهم در این یک بار زندگی سر در مقابل ظلم خم نکنم و آب در آسیاب ظالم نریزم ...
- شماره پیگیری نامه ات را بگو دخترم
- شماره ندارد
- شماره قبض رسیدش را بگو
- قبض هم ندارد ، نامه ام را ثبت نکردند
صدایش را بالا میبرد : چه کسی ثبت نکرده؟
- نمیدانم مسول قسمت ثبت بود
- چرا ثبت نکرده؟
با کمی عصبانیت میگویم : چرا از من میپرسید؟من نباید پاسخگو باشم ، مسول ثبت باید پاسخگو باشد که چرا ثبت نکرده
- خب دخترم به تو چی گفتند ؟
با صدایی که خسته است از تکرار یک جمله میگویم : گفتند نامه ام امنیتی است
- یعنی چه؟ امنیتی دیگر چیست؟
با کلافگی و کمی بغض میگویم : من اقلیت بهایی ام از تحصیل محروم شده ام،برای سازمان نامه نوشتم حالا دنبال جوابش هستم،زنگ زدم به دفتر تهران شماره کرج را دادند،زنگ زدم دفتر کرج وصل کردند به یک دفتر دیگر،یک شماره دیگر دادند زنگ زدم آنجا حالا دوباره همین شماره تهران را دادند
- آهان ، خب نامه های شما ثبت نمیشود امنیتی است
و بعد همینطور چندین شماره دیگر دادند و من هم زنگ زدم و در نهایت دیگر هیچکس جوابم را نداد
اما سوالم این است چرا تا قبلش امنیتی بودن نامه معنا نداشت اما تا اسم بهایی آمد معنادار شد؟
چرا تمام قوانین تا به اسم بهایی میرسند برعکس میشوند؟
دلم گرفته است ، میدانم در آخر نامه هایم به جایی نمیرسد و باز هم صدایم شنیده نمیشود ...
اما در روز تولدم عهدی بسته ام و برای وفا به عهدم خواهم ایستاد ...
لطفا من را ببینید ... من همانم که از تحصیل محروم شده ... همانم که چندین بار در طول تحصیل در مدرسه پرونده اش را بیرون کشیدند به جرم دفاع از خودش در برابر نا سزا و تحقیر ... همانم که پدرش را به زندان بردند به جرم جواب دادن به سوال های مردم درباره دینش ... همانم که برادرش را اخراج کردن به جرم بهایی بودن ...
آری من همانم که مادرش را در عنفوان جوانیش به زندان
بردند...
همان که پدر و مادرش به علت بهایی بودن از تحصیل محروم شدند ...
همان که پدرش اسمش را به سختی برایش گرفته زیرا اسمش مربوط به شخصیتی تاریخی و بهایی است ...
"روحیه "
مثل همیشه ایستاده ام و ادامه خواهم داد ...
من لالایی نمیخوانم برای ادامه خواب وجدان ها ... من درد هایم را میگویم و وجدان ها را بیدار میکنم ... سکوت نمیکنم و در برابر ظلم سر خم نمیکنم ... هرچقدر بدوانیدم میدوم و به دنبال حقم میروم ... خسته نخواهم شد و از حرکت باز نخواهم ایستاد ...
یک بار زندگی میکنم و ترجیح میدهم در این یک بار زندگی سر در مقابل ظلم خم نکنم و آب در آسیاب ظالم نریزم ...
- شماره پیگیری نامه ات را بگو دخترم
- شماره ندارد
- شماره قبض رسیدش را بگو
- قبض هم ندارد ، نامه ام را ثبت نکردند
صدایش را بالا میبرد : چه کسی ثبت نکرده؟
- نمیدانم مسول قسمت ثبت بود
- چرا ثبت نکرده؟
با کمی عصبانیت میگویم : چرا از من میپرسید؟من نباید پاسخگو باشم ، مسول ثبت باید پاسخگو باشد که چرا ثبت نکرده
- خب دخترم به تو چی گفتند ؟
با صدایی که خسته است از تکرار یک جمله میگویم : گفتند نامه ام امنیتی است
- یعنی چه؟ امنیتی دیگر چیست؟
با کلافگی و کمی بغض میگویم : من اقلیت بهایی ام از تحصیل محروم شده ام،برای سازمان نامه نوشتم حالا دنبال جوابش هستم،زنگ زدم به دفتر تهران شماره کرج را دادند،زنگ زدم دفتر کرج وصل کردند به یک دفتر دیگر،یک شماره دیگر دادند زنگ زدم آنجا حالا دوباره همین شماره تهران را دادند
- آهان ، خب نامه های شما ثبت نمیشود امنیتی است
و بعد همینطور چندین شماره دیگر دادند و من هم زنگ زدم و در نهایت دیگر هیچکس جوابم را نداد
اما سوالم این است چرا تا قبلش امنیتی بودن نامه معنا نداشت اما تا اسم بهایی آمد معنادار شد؟
چرا تمام قوانین تا به اسم بهایی میرسند برعکس میشوند؟
دلم گرفته است ، میدانم در آخر نامه هایم به جایی نمیرسد و باز هم صدایم شنیده نمیشود ...
اما در روز تولدم عهدی بسته ام و برای وفا به عهدم خواهم ایستاد ...
لطفا من را ببینید ... من همانم که از تحصیل محروم شده ... همانم که چندین بار در طول تحصیل در مدرسه پرونده اش را بیرون کشیدند به جرم دفاع از خودش در برابر نا سزا و تحقیر ... همانم که پدرش را به زندان بردند به جرم جواب دادن به سوال های مردم درباره دینش ... همانم که برادرش را اخراج کردن به جرم بهایی بودن ...
آری من همانم که مادرش را در عنفوان جوانیش به زندان
بردند...
همان که پدر و مادرش به علت بهایی بودن از تحصیل محروم شدند ...
همان که پدرش اسمش را به سختی برایش گرفته زیرا اسمش مربوط به شخصیتی تاریخی و بهایی است ...
"روحیه "
۱۳۹۳ مرداد ۲۷, دوشنبه
۱۳۹۳ مرداد ۲۶, یکشنبه
نبرد به لحظات سرنوشت ساز خود نزدیک می شود. صحنه را خالی نکنید. شما هم بیایید . دوشنبه، دانشکده علوم دانشگاه تهران، ساعت 16
این گردهمایی در سالن دهشور دانشکده علوم دانشگاه تهران روز دوشنبه 27 مرداد، راس ساعت 16 برگزار می شود. در این برنامه اساتید دانشگاه و دانشجویان در مورد عملکرد یک سال اخیر وزارت علوم به سخنرانی خواهند پرداخت.
مکان: سالن دهشور دانشکده علوم دانشگاه تهران
زمان: دوشنبه ساعت 16
https://www.facebook.com/events/725388400866530/
مکان: سالن دهشور دانشکده علوم دانشگاه تهران
زمان: دوشنبه ساعت 16
https://www.facebook.com/events/725388400866530/
۱۳۹۳ مرداد ۲۴, جمعه
۱۳۹۳ مرداد ۱۸, شنبه
آقای امان اله مستقیم و آقای عفیف نعیمی با وجود نظریه بیمارستان به جای بستری در بیمارستان با مخالفت زندان امروز به زندان برگشتند !
آقای عفیف نعیمی مبتلا به سنگکوپ است و برخلاف نظر پزشکی قانونی که عدم تحمل حبس داده و آقای امان اله مستقیم, که باید تحت مراقبت ویژه بیمارستان باشه و به ایشون هم عدم تحمل حبس دادن
امروز هر دوتاشونو از بیمارستان قلب تهران به زندان برگردوندن
سنگ کوپ یه لخته توی رگ هست که وقتی به مغز نرسه طرف غش میکنه و برای چند ساعت دچار فراموشی میشه باید مرتب بهش رقیق کننده تزریق بشه تا لخته خون از بین بره
سنگ کوپ یه لخته توی رگ هست که وقتی به مغز نرسه طرف غش میکنه و برای چند ساعت دچار فراموشی میشه باید مرتب بهش رقیق کننده تزریق بشه تا لخته خون از بین بره
دوستان این صفحه از ایران است برای حمایت از حق تحصیل هموطنان بهای امضا کنید
طبق منشور حقوق بشر سازمان ملل هر فرد با هر ملیتی و نژادی و هر مذهبی حق تحصیل دارد
روی لینک کلیک کنید صفحه که باز شد روی حمایت از حق تحصیل بهایان دوباره کلیک کنید و امضا
https://m.facebook.com/story.php?story_fbid=700950659990884&id=100002278700376&_rdr
با تشکر هموطن عزیز
روی لینک کلیک کنید صفحه که باز شد روی حمایت از حق تحصیل بهایان دوباره کلیک کنید و امضا
https://m.facebook.com/story.php?story_fbid=700950659990884&id=100002278700376&_rdr
با تشکر هموطن عزیز
۱۳۹۳ مرداد ۱۵, چهارشنبه
۱۳۹۳ مرداد ۱۴, سهشنبه
با محمد نوری زاد در اعتراض خیابانی همگام #آزادی شوید
نشانی قدمگاه: خیابان طالقانی – مجاورِ درِ اصلی سفارت سابق آمریکا
ساعت حضور: پنج بعد از ظهر هر روز بجز پنجشنبه ها و جمعه ها و روزهای تعطیل.
اشتراک در:
پستها (Atom)